- چشم انداز
- منظره
معنی چشم انداز - جستجوی لغت در جدول جو
- چشم انداز
- منظره، دورنما
- چشم انداز
- مساحتی از صحرا یا دامنۀ کوه که چشم همۀ آن را ببیند، منظره، دورنما، چشم افکن، منظرۀ وسیع باصفا
- چشم انداز ((~. اَ))
- دورنما، منظره
- چشم انداز
- Prospect
- چشم انداز
- перспектива
- چشم انداز
- Aussicht
- چشم انداز
- перспектива
- چشم انداز
- perspektywa
- چشم انداز
- perspectiva
- چشم انداز
- prospettiva
- چشم انداز
- perspectiva
- چشم انداز
- perspective
- چشم انداز
- vooruitzicht
- چشم انداز
- prospek
- چشم انداز
- संभावना
- چشم انداز
- beklenti
- چشم انداز
- matarajio
- چشم انداز
- সম্ভাবনা
- چشم انداز
- امکانات
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
متجاوز
تیر انداز چیره تیر انداز ماهری که تیر او خطا نکند
کمان گیر، کمان دار، تیرانداز
تیرانداز ماهر که تیرش خطا نمی رود
پاکلاغ
کسی که شش بجول بازی کند، کسی که نرد بازد نراد، کسی که شش گوی الوان مدور از چوب یا غیر آن به هر دو دست بگیرد و بر هر دستی سه عدد در هوا اندازد و گیرد به طوری که هچیک بر زمین نیفتد و پیوسته چهار عدد آن در هوا باشد، ماه شب چهاردهم بدر، نوعی خورش که از تخم مرغ با پیاز ترتیب دهند
کسی که در پشت اسب رو به عقب برگردد و تیر بیندازد، آنکه با دست چپ تیراندازی کند، کنایه از فریب دهنده، مکار، حیله گر، برای مثال به عیاری چپ انداز جهانی / به مکاری بلای خانمانی (زلالی - لغتنامه - چپ انداز)
کسی که نرد بازی می کند، بجول باز که با شش بجول بازی می کند، کسی که شش گوی به هوا اندازد و بگیرد به طوری که مرتب چهارتای آن در هوا باشد و دو تای دیگر در دو دست خودش، برای مثال برون آمد ز پرده سحرسازی / شش اندازی به جای شیشه بازی (نظامی۲ - ۱۲۷) ، نوعی اشکنه که با پیاز، روغن و تخم مرغ تهیه می شود